آغاز  وداع با پیامبر

حضرت محمد

 حركت پیامبر(ص) از مدینه برای حجه الوداع - سال دهم هجری قمری

واقعه غدیر حکمت و تدبیر الهی بود و تدبیر الهی بدون مقدمه و برنامه محقق نمی شود.بنابراین پیامبر اکرم به تمامی مسلمانان  اعلام فرمود هر که دارد هوس دیدار من و خانه خدا بسم الله.

پیامبر اكرم(ص) از آغاز ذی قعده سال دهم قمری به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد كه وی در این ماه به مكه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و هر كسی مایل است، وی را همراهی كند، زاد و توشه خویش برگیرد و به سوی مكه معظمه حركت نماید. امام علی بن ابی طالب(ع) كه در این ایام، از سوی پیامبر اكرم(ص) در سرزمین "یمن" به سر می برد و علاوه بر دعوت و تبلیغ اسلامی، با دشمنان اسلام در آن دیار مبارزه می كرد، پیكی به وی از سوی پیامبر(ص) رسید، كه او نیز به سوی مكه معظمه حركت نماید. امام علی بن ابی طالب(ع) به محض دریافت نامه پیامبر(ص) به همراه یاران خویش عازم مكه شد. پیامبر خدا(ص) پس از فراهم آوری تداركات سفر و امكانات لازم، به همراه دختر گرامی اش حضرت فاطمه زهرا(س) و تمامی همسران خود، در 25 ذی قعده و به قولی در 26 این ماه، از مدینه خارج شد. در این سفر روحانی و به یاد ماندنی، در حدود یكصد و چهار هزار و یا یكصد و بیست و چهار هزار نفر از مسلمانان شركت نمودند. حضرت علی(ع) نیز كه به همراه یاران خویش به سوی مكه عازم شده بود، یكی از یارانش را جانشین خویش در سپاه تحت فرمانش گذاشت و زودتر از آنان، به سوی مكه حركت كرد. بدین جهت، چند روز زودتر از یارانش به پیامبر(ص) ملحق شد. حضرت علی(ع) در نزدیكی های شهر مكه معظمه، به پیامبر(ص) و سایر مسلمانان رسید و پیامبر(ص) با دیدن وی بسیار خرسند و خوشحال شد.1 این سفر، چون آخرین سفر رسول خدا(ص) به مكه معظمه، جهت انجام مراسم حج بود، به "حجه الوداع" شهرت یافت. گفتنی است، كه پیامبر اكرم(ص) در بازگشت از همین سفر زیارتی، در مكانی به نام "غدیر" حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین خویش معرفی كرد [این واقعه در 18 ذی حجه خواهد آمد].

زیاد با مردم قاطی نشو

سید بن طاووس(ره) در کتاب كشف المحجه خود سفارش‎هایی به فرزند گرامى خود داشته‎اند که دانستن آنم برای ما خالی از لطف نیست که فرازی از آن را در اینجا می‎آوریم. 

اى فرزند، اى محمد، و اى كسانى كه از تبار من هستید، و اى دیگر مردمان از اهل من و اى برادران كه این نوشته را خواهید خواند - و امیدوارم خداى جل جلاله هر مراقبتى كه در نهان و آشكار اراده فرماید به شما بیاموزد – بدانیدكه:

در رفت و آمد و مخلوط و قاطی شدن با مردم، بیمارى و دردى سهمگین است، و كارى است سخت كه انسان را از یاد خداى جل جلاله باز مى‎دارد، و امروز این دشوارى به همانجا رسیده است كه در زمان جاهلى جریان داشت.

در آن روزگار مردم از اشتغال به جلالت الهى غافل بودند، و به بتان مى‎پرداختند. پس اى فرزند، چندان كه توانى از رفت و آمد بسیار با مردم بپرهیز كه من آزموده‎ام، و دیده‎ام كه رفت و آمد بسیار با مردم در دین مایه بیماری‎هاى خطرناك است، از جمله گرفتاری‎هاى آن این است كه به امر به معروف و نهى از منكر گرفتار مى‎آیى. پس اگر از سر راستى و اداى امانت به این كار پردازى به یقین همه دشمن تو گردند، و به جاى آن كه به یاد رب العالمین جل جلاله باشى به دشمنى با مردم مشغول خواهى شد و اگر با آنان به نفاق و مدارا پردازى، پس آنان در مقابل مولاى تو، خدایان و الهه تو خواهند شد، و در پیشگاه الهى رسوا خواهى بود، چرا که او ترا مى‎بیند، و مى‎داند كه در حضرت مقدس او به استهزا پرداخته‎اى و به خلاف آنچه در دل دارى تظاهر مى‎كنى، و بدینگونه حرمت او را سبك مى‎شمارى و چنین مى‎پندارى كه آگاهى مردم به ارزش تو مهمتر است تا آگاهى حق تعالى به تو و اگر شیطان ترا مغرور كرد، و نهاد بهیمى و جاذبه هوا و هوس و دنیا دوستى ترا فریفت، و در دلت انداخت كه تو نمى‎توانى با مردم از در انكار و اختلاف در آیى، و با آنان نبرد كنى، به آنان بگوى كه مى‎توانى آنچه مى‎گویند نیرنگ و فریب است، زیرا كسانى كه حرمت پروردگار ترا بشكنند، و حرمت رسول او را كه جد توست را پاس ندارند، و حرمت پیشوایان معظم ترا نپایند، و این بى حرمتى را با انجام كارهاى ناپسندى مرتكب شوند، كه حرمت مالك اولین و آخرین را و حرمت پیمبران و مرسلین را و همه عارفان را كه اولیاى خداى جل و جلاله مى‎باشند، بشكنند و هتك ناموس دین كنند، همانا حرمت ترا نیز نمى‎پایند، و حرمت هیچ یك از مردمى را كه تو گرامى مى‎شمارى پاس نمى‎دارند.

شاهد مثال بر این نكته این است كه اگر در مجلسى در مقابل مردم دستار از سر تو برگیرند، یا از روى سبك شمردن تو و اهانت به تو چیزى را به زور از تو بستانند، هرگز از آنان غفلت نمى‎كنى، و چنین بهانه نمى‎آورى كه قدرت درگیرى با آنان را ندارى، بلكه بسا كه به بهاى جان گرامى و هر چه كه دارى با آنان در افتى و براى انتقام از آنان هر كوششى كه در قول و فعل بتوانى بجاى آورى، و از آنان به هر وسیله كه باشد روى برگردانى، و عمل آنان را ناشایسته شمارى، و از دیگران در مقابله با آنان یارى جویى.

پس با اینكه مى‎دانى هتك حرمت مولاى تو "فاطر الخلایق و مالك المشارق و المغارب" مانند هتك حرمت تو نیست حرمت تو در مقایسه با حرمت عظیم كبیر حق تعالى هیچ است: پس چگونه رضا مى‎دهى كه حرم تو از حُرمت او بالاتر باشد، حال آن كه غرق نعمت اویى؟! در قبضه اختیار او مملوكى و ناتوانى؟! آیا در حضرت مقدس او گستاخى چنین اهانتى را دارى؟!

محرمیت با خوردن شیر زنان...!

محرمیت با خوردن شیر زنان...!

يكي از علماي ديني عربستان وهابي، با استناد بر رواياتي از عايشه ميگويد كه شير خوردن حتى مرد بزرگ از زن نامحرم اشكالي ندارد و پسر رضاعي آن ميشود .. حتى اگر از شير دهنده کوچکتر باشد . شيخ اَلباني يكي از علماي ديني عربستان وهابي، در يكي از جلسه هاي درس خويش با استناد بر رواياتي و بالأخص روايتي از عايشه ميگويد كه شير خوردن، حتى مرد بزرگ از زن نامحرم اشكالي ندارد و پسر رضاعي آن ميشود .. حتى اگر از شير دهنده کوچکتر باشد .. !! دليلش بر جواز هم روايت عايشه است و هم اين كه اين امر شهوت انگيز نيست.

با توجه به عدم تاكيد بر نحوه شيرخوارگي بنظر ميآيد كه اين عمل ميتواند با تماس مستقيم صورت پذيرد. و از آنجا كه اختلاف سني هم ملاك نيست بنابراين يك مرد 50 ساله با خوردن شير يك زن جوان مثلا 20 ساله تبديل به پسر او ميشود هر چند كه 30 سال هم از مادر بزرگتر باشد!.

وای بر علماي وهابي عربستان؛ حماقت را تا کجا پيش ميبرند و تا كجا مردم را احمق و بي عقل تصور كرده اند.

متاسفانه از اين دست حديث هاي جعلي منتسب به عايشه متاسفانه در بين اهل سنت فراوان ديده ميشود که نه با عقل سازگارند و نه با شرع. اسلام را دینی وارونه جلوه می دهند و نه تنها جاذبه ایی ندارند که موجب دفع هر شنونده ایی می شوند.

چند سوال در مورد این فتوا:

1-اصلا چه نياز و اجباري در اينمورد احساس شده است كه اين عالم محقق!! صدور اين فتوا را لازم ديده اند. مثلا آيا تعداد زنان نازا و بي فرزند رو به افزايش بوده و يا تعداد مردان بي مادر از حد و نصاب گذشته است كه ايشان سعي در حل اين مشكل داشته اند!

2- ازآنجا كه كودكان را معمولا بين 2 تا 3 سالگي از شير ميگيرند،مشخص نشده كه بزرگترها را كي بايد از شير خوردن گرفت!

3- مشخص نشده است كه بعد از دفعه اول شيرخوارگي و نائل شدن آن مرد به مقام فرزندي،آيا آن مرد ميتواند آزادانه به شيرخوارگي ادامه دهد؟

4- در فتوا مشخص نشده كه تا چند مرتبه ميتوان به مقام فرزندي با زنان مختلف نائل آمد!؟.

5- از جانب عايشه همسر پيامبر توسط شيخ اجل الباني روايت شده كه اين عمل شهوت انگيز نيست! سئوال اين است آیا امکان دارد از سينه زن نا محرم اقدام به شيرخوارگي كند و در حين انجام فقط و فقط احساس شيرخوردن!!داشته باشد ولا غير؟

شايد مقلدين الباني و مدافعين اين فتوا بگويند شما آدم منحرفي هستي كه اينگونه فكر ميكني چرا که ما علماي زيادي داريم كه اقدام به اينكار كرده و ميكنند ولي فقط احساس شيرخوارگي!!!داشته اند. در پاسخ باید گفت كه سريعا نسبت به مرد بودن آقايان اطمينان حاصل فرمائيد.

6- در فتوا مشخص نشد كه پس ازمقام فرزندي آن زن ميتواند مثلا فرزندش را حمام ببرد و الاآخر....

7- در فتوا تكليف شوهرآن زن مشخص نشده است كه آيا ايشان هم اتوماتيك وار به مقام پدري نائل ميشوند و يا اينكه بايد عمليات ديگري! صورت پذيرد؟ و خلاصه صدها سئوال ديگر که بیان از تهی بودن این گونه فتواها است...

منبع:(www.mohakeme.com