شـمـر بـن ذى الجـوشن؛

 این فرد جنایتكار شماره یك كربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد كـه او را هـر كجا رفته اسـت پـیـدا كـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش كوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.

مـسـلم ضـبـائى، كه هم قبیله شمر بود، مى‌گوید: «ما فرار كردیم و خود را به محلى در مسیر كـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیكى آن محل، دهكده كوچكى به نام كلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در كنار تپّه‌اى مخفى شدیم كه توسط یك روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود كه ماموران مختار ما را محاصره كردند. شمر را دیدم كه جامه‌اى خوش‌بافت به تن داشت و بدنش پیس(بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اكبر شنیدم و كسى فریاد زد خداوند، خبیثى را كشت.

شیـخ طوسى(ره) مى‌نویسد: «شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد.»

عبدالرحمن بن عبد مى‌گوید: من شمر را به هلاكت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شكر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه كـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد.