يكى از دوستان اهل علم نقل مى‏كرد : در شهر مقدس مشهد مسجدى بنا شد و در آن مسجد نماز و جلسات مذهبى بر پاگشت ، ولى مسجد از فرش لازم و وسايل مورد نياز جلسات خالى بود ، در يك نيمه شب كه تمام مردم محل ، خواب بودند و خادم مسجد در آن شب در مسجد نبود ، شخصى مى‏آيد و تمام مسجد را با بهترين فرش زينت كرده و به اندازه نياز چهارصد نفر وسايل در آن مسجد مى‏گذارد و مى‏رود و عاقبت هم بر كسى معلوم نگشت كه اين عمل خير كار كدام خيّر خالص و بنده مخلص بوده ؟!

برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان